برای مخالفان کم خرد ون گوک ، پیسارو و مونه
زیبایی و زشتی مفاهیمی انتزاعی هستند که از شخصی به شخص دیگر، از زمانی به زمان دیگر و از مکانی به مکان دیگر دایما در حال تغییر است.تعاریف بسیاری برای هنر وجود دارد ولی یکی از معمول ترین آنها هنر را آن چیزی که حس زیبایی شناختی ما را تحریک کند بیان می دارد.بسیاری با توسل به این تعریف و همچنین عدم شناخت صحیح از هنر و وظایف آن ، هنر را با زیبایی یکسان فرض کرده اند و همین اشتباه سنتی باعث شد تا آثار و افراد بسیاری را در طبقه بندی های هنر و هنرمند جای دهیم .برداشت غیر صحیح از این تعریف باعث شد تا آثاری را که موجب لذت بردن یا تفریح و سرگرمی ما می شوند را نیز هنری تلقی کنیم .
هنر زیباست ولی با زیبایی یکی نیست . اگر اثر هنری را یک پازل فرض کنیم ، مقوله زیبایی تنها یکی از قطعات آن می باشد . همانطور که گفته شد هنر حس زیبایی شناسی ما را تحریک می کند ، تاکید می شود که فقط تحریک می کند - از نتایج این تحریک چشم پوشی می کنیم .بنابراین لازمه یک اثر هنری زیبایی شهودی نیست ، چنانچه با دیدن عکسی از جان دادن یک کودک آفریقایی در اثر قحطی یا اعدام یک ویتنامی نه احساس لذت می کنیم و نه موجب تفرح ما می شود . این آثار نه تنها تصویرگر زیبایی نیستند بلکه برعکس تصاویر زشتی را به معرض نمایش می گزارند . این برداشت که هر چیز زیبایی حتما هنری است نوعی برداشت عوامانه و ساده انگارانه است . شاید بهتر باشد دو مفهوم ایده و بیان را از یکدیگر مجزا کنیم . بسیاری از ایده های نازیبا در قالب آثار زیبا ارایه می شود و بسیاری ایده های زیبا در قالب آثارنازیبا . جهت روشن شدن مطلب می توان به تبلیغات سیاسی اشاره کرد.رژیم نازی بوسیله سینما و عکاسی تفکری خطرناک و پلید را در قالبی زیبا به مردم القا می کرد. معروف است که نازیسم هنر را سیاسی کرد و فاشیسم سیاست را هنری کرد.
اما کراهت انسان عصر جدید ، نابرابری و فقر را چگونه می توان بیان کرد و انسان ها را به چاره جویی برای آنها وادار ساخت . آیا راهی غیر از نمایش زشتی وجود دارد. بگذارید برای آنکه راه را بر انتقاد های دست و پاگیر ببندیم این طور بگوییم که برای بیان موضوعات اخیرالذکر هیچ راهی از به تصویر کشیدن زشتی قدرتمند تر و تاثیرگذار تر نیست .پس زشتی زیباست .زشتی میتواند حس زیبایی شناسی ما را تحت تاثیر قرار دهد.عکس ساه و سفید یک کودک عقب افتاده با نارنجکی در دستش اثر دیان آربوس بسیار تاثیرگذار تر و متفکرانه تر از پرتره خندان یک کودک خوشقیافه غربی است .زشتی به ما حمله می کند و ما را یک قدم به عقب بازمی گرداند تا دوباره بیاندیشیم و بررسی کنیم و سپس قدمی عاقلانه تر و آگاهانه تر و حتی بلندتر رو به جلو برداریم . زیبایی ظاهری و استفاده از اجزای زیبا آن چیزیست که اغلب برای استثمار و استعمار خلق الناس بکار برده می شود و ابزاری است تبلیغاتی . مثلا استفاده از زنان و مردان بغایت زیبا در فیلمی که نه چشتوانه تفکری لازم را داراست مه بیان هنری دارد و نه های بسیار دیگر . البته هیچ کس منکر زیبایی و هنر مجسمه داوود اثر میکل آنژ نیست و نمی توان زیبایی و کشش طبیعت و آثار مربوط به آن را رد کرد و از هنری خواندن آنها اجتناب کرد. فی الواقع هدف تمایز قایل شدن بین مقوله هنر و زیبایی صوری و شهودی است .
برخی شواهد حاکی از آن است که تلاش برای دیدن - فعلا از شنیدن صرف نظر می کنیم - نازیبایی ها بیشتر است . هیچ جا دیده نشده مردم به دور یک گل یا یک عمارت زیبای مدرن جمع شوند ، ولی ازدحام جمعیت به دور یک جسد در خیابان تصویری آشنا و در عین حال شگفت انگیز است .با توجه به مطالب ذکر شده ممکن است چنین تلقی شود که هنر نا زیباست یا هر اثری که زشتی و پلیدی را به تصویر بکشد هنری است که مشخصا اشتباه و غلط است . ساده انگاری و گزینش نا زیبایی ها هم نقش منحرف کننده دارد . شناخت هنر مستلزم درگیر شدن با آن و کسب تجربه ،مطالعه و تفکر می باشد . به این ترتیب می توان زیبایی ها را از دل اثر هنری بیرون کشید و از آنها لذت برد . در نهایت زیبایی ها در زندگی انسان می تواند یگانه راهنمای او باشد .