پنجشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۸۶

با چهره ها چه می کنیم ؟

گویا وقتی با یک رخساره روبرو می شویم ، در مقابل یک حوزه ی شناسایی قرار گرفته ایم . چهره یک پدیدار(Phenomenon) است که عارض می شود و ما شاید در تکاپوی دست یابی به وجود مجرد (Noumenon) آنیم . با این پیش فرض می توان گفت چهره برایمان نظامی است نشانه ای و می توان چون بارت از این نظام نشانه ای - که غیر زبان هم هست - تحلیل ارایه داد . بنابراین در مواجهه با چهره در مقام فاعل شناسا وظیفه داریم تا بر رمزگان آن چیره شویم .

اما چشم ها ارزش گذارند . این همه تقلای سلول های خاکستری در یک آن صرف این می شود که دریابیم حوری است یا اکبیری . علت شاید در کلام محوری و متافیزیک حضور ژاک دریدا مستتر باشد . همه چیز برایمان دودویی است . یک بهتر از صفر ، گفتار به از نوشتار و در برابر یک رخساره آن که با منطق زیبایی مان خوانایی بیشتری داشته باشد ارجح بر آن که فاقدش است .

پس در یک جمله در ژرفنای زیبایی ایده آل هایی غیر قابل رویت را منتظریم . با این حساب حس تماشای یک صورت زیبا همان حس کشف یک راز است .

باز به دریدا رجعت می کنم ، چون چهره بر همگان نمایان است پس می توان گفت صورت چیزی بیش از یک کارت پستال نیست و البته بر کارت پستال هیچ رازی نگاشته نمی شود .

یکشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۶

حکمت اروتیک

" آیا شهوت انگیز ترین قسمت یک تن جایی نیست که جامه در آنجا می درد ؟... در بین بودگی پوست میان دو تکه لباس ( شلوار و بلوز ) ، بین دو لبه ( پیراهن یقه باز ، دستکش و آستین )... همین بارقه است که می فریبد و اغوا می کند یا : به نمایش گذاشتن یک پیدایی – نا پیدایی "

لذت متن - رولان بارت

مغز باید اروتیک ترین عضو بدن باشد . آن عضو نا پیدایی که تنها از طریق کلام و رفتار پیدا می شود . شعار ایجاد جذبه ، امروز ، دارایی – دانایی و توانایی است . تاکیدم را بر دانایی می گذارم . برای صوفی زدگان مشتاق ماورا طبیعه و اتصال به منشا وحی و حکمت ، غیر از درجه و توان علمی ، صورت دیگری از دانش هم متصور است : ]نا [ دانایی بی منطق ، قشری و پای منبری . دانا اوست که در هر مورد اعمال نظر می کند و در هر زمینه ]وانمود می کند [ دستی بر آتش دارد . و ویترین دیگرش : تعدد کتب موجود در کتابخانه . کتبی که در بهترین حالت به خواندن بعض مقدمه ها کفایت می شود .

تاکید و متمایز نمودن اصل ایجاد جذبه اروتیک است . ابتدا گفتم ، زبان و منش زیباست که می تواند تراوشات یک ذهن زیبا باشد . لفاظی و وراجی و حمال الکتاب بودن یا به بیان دیگر کلکسیونر کتاب بودن در واقعیت امر چیست ؟ لقب مناسبش شاید پورنوگرافی حکمت باشد .