قصد دارم در آینده گاهگاهی – اگر وسوسه های دیگر مجالی باقی بگذارد – ترجمه ای از آنچه می خوانم در اینجا قرار دهم. اما خود را ملزم می دانم قبلا در باب ترجمه ها توضیحی دهم.
شاید یک جرات متافیزیکی است که به ما اجازه می دهد تا قوانین و قواعدی که پیش تر آنها را پذیرفته ایم زیر پا قرار دهیم. در هندسه می پذیریم که نقطه نه طول دارد ، نه عرض و نه ارتفاع ، معهذا به راحتی نوک قلم را بر روی کاغذ می فشاریم و " نقطه ای " با طول و عرض و ارتفاع رسم می کنیم. در فیزیک نیز ابتدا بایستگی سنجش بر مبنای سیستم تابتی را می پذیریم و سپس به سادگی از آن تخطی می کنیم و دقیقا سیستم های متغیر و متحرک را مبدا قرار می دهیم.
اینجا می توان در اعتبار جمله اول شبهه وارد کرد و حتی آن را عکس واقع قلمداد کنیم بگونه ای که بگوییم : یک جرات فیزیکی و عینی در زیرپا نهادن میثاق های متافیزیکی در خود داریم.گویی غیر ممکن ترین ها اتفاقا ممکن ترین ها هستند. عدالت ، آزادی ، فهم ، ترجمه و ... از این دسته غیر ممکن های سهل الوصول هستند .
ناچارم برای این سهل انگاری در اقدام به امر غیر ممکن ترجمه کلاهی شرعی بیابم. کلاهی ببافم و بگویم آنچه قرار است در آینده بخوانید ترجمه نیست. یک گفتگو با یک متن در زبانی دیگر است. یک کنش و بازنمایش متن است. یا بازتابی است از فهم من از متن ، متن است آنگونه که من آن را خوانده ام. پس قطعا مانند هر مترجم دیگری آینه ای ایده آل نیستم که هر آنچه بر من می تابد را بی کم و کاست منعکس کنم. اما این به مفهوم ترجمه ی آزاد در معنای عامش نیست ، بلکه وسواسی است که هدفش بی اثر کردن حضورم در این حیطه است. این کنش را بی مشارکت مخاطب پایان یافته نمی یابم. یعنی من – در مقام مترجم – و خواننده دو منشور روی در رو را تشکیل می دهیم. وظیفه دارم نوری را که بر من تابانده شده را به طیفی مبدل کنم که انتظار دارم با گذرش از منشور فهم خواننده مجدد پرتویی بسیار نزدیک به اشعه و پرتوی اولیه ایجاد کند.
این عمل هرمسی را تاویل و ترجمه می دانند ولی مایلم از بار این مسئولیت ایزدی بکاهم و این کار را برگردان و ارایه بخوانم ، بلکه با این ترفند از ادعای انجام غیر ممکن ترجمه هم فاصله بگیرم.
توضیحی مختصر در مورد انتخاب متون هم ضروری می نماید ، پس فقط به این اشاره می کنم که در نحوه ی انتخاب تشابه و ارتباط – و نه انطباق – خاصی می بینم با استودیوم و پونکتوم در عکس که رولان بارت تشریحش نموده. لذا امیدوارم خواننده ملاحظاتی که موجب گزینش متن شده را دریابد تا آن روند مشارکتی که فبل تر ذکرشد به نحوی موثر تر برقرار گردد.
اینایی که گفتی، چیزای خوبیه
amir jan khoobi?!!!
فقط اگر یک نکته را برای بی خیال شدن ملت از خواستن «ترجمه» از تو، می گفتی عالی می شد، اینطوری: مثلا گشادی من مانند اصل ترجمه ناذیری متون هیچ ربطی به من و شما ندارد