پنجشنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۸۴

توضیح

"برای گوشهای کورتان" در حقیقت مواد اولیه یک تحقیق گسترده تر بود ولی تصور می کنم با خواندن آن نیاز به توضیح بیشتر نباشد و خواننده به نتیجه ای که در بطن آن است برسد.
"آزادی جنسی" هم متاسفانه بدلیل اتفاقاتی که افتاد نا تمام رها شد . شاید در فرصت دیگری به تکمیل آن بپردازم.

شنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۴

انقلاب جنسی (Sexual Revolution)

انقلاب جنسی تغییری اساسی در اخلاق جنسی و رفتار جنسی در ممالک غربی بود که در بین دهه های 60 تا 70 قرن بیستم روی داد.

انقلاب جنسی اساساً به وسیله یک سری وقایع که نا کار آمدی اخلاقیات سنتی کتب مقدس را آشکار می ساخت رخ داد. ولی مولفه های قدرتمند دیگری نیز به عنوان کاتالیزور در آن نقش دانستند. درصد سال گذشته با انتشار کتب تعلیم مهارت های جنسیSex رابطه جنسی به صورت شفاف تری در کتب، موسیقی و دیگر رسانه ها مورد بحث قرار گرفت و به آن پرداخته شد. موضوعات جنسی که قبلاً برای بررسی و تحقیق و بحث موضوعات نامناسبی فرض می شدند حالا آشکارا درباره اش صحبت می شد. هم جنس گرایی (Homosexulity) ، ارگاسم (Orgasm) و ... از این موضوعات بودند. برخی مورخین استدلال می کنند که انقلاب جنسی یک گسست کامل از سلوک جنسی قدیمی تر غرب نبود بلکه یک آزاد سازی (Liberalization) بعد از یک دوره محافظه کاری (Canservative ) که تنها در دهه های 30 تا 50 وجود داشت بود. آنها اظهار می کنند که جنگ سرد استارت پیدایش یک هویت اجتماعی جدید را زد. در ایالات متحده آمریکا این هویت اجتماعی با پاک دینی (Puritan) همراه شد که طبیعت و حتی به صورت کنایه آمیز رفتارهای جنسی را نفی می کردند. بعضی معتقدند این دوره پاک دینی جنگ سرد بود که به صورت منطقی موجب یک نافرمانی فرهنگی در فرم انقلاب جنسی شد. به هر روی میزان تغییرات اصلی در رفتار جنسی که با این انقلاب اتفاق افتاد مشکوک و قابل پرسش است. بسیاری بر این باورند که تغییر اساسی این نبود که مردم تعداد یا انواع مختلفی از Sex را تجربه می کردند بلکه حقیقتاً این بود که آنها می توانستند به صورت آزادانه تری نسبت به نسل های پیشتر در رابطه با آن صحبت کنند. معهذا واضح است که رفتار جنسی قریب به اتفاق زنان تغییر بنیادی کرد. آنها شرکای جنسی بیشتری داشتند یا تعداد Sex های بیشتری را تجربه می کردند و از حدود سه تا پنج سال زودتر از زنان دهه های قبل روابط جنسی را شروع می کردند.

نویسنده بریتانیایی Philip Larkin در شعرش Annus Mirabilis در سال 1974 روح انقلاب جنسی را به خوبی تشریح می کند. در بند اول می خوانیم


Sexual intercourse began

In 1963

Which was rather later for me

Between the End of the chatterley ban

And the Beatles First L.P


گرایشات اجتماعی به فعالیت های جنسی به صورت چشم گیری در دهه 80 با توجه به ترس از ایدز (
Aids ) محافظه کارانه شد.

روند تاریخی:

انقلاب جنسی نتیجه فرآیندی در تاریخ معاصر است. این فرآیند گسترش دنیای مدرن و ویران شدن ارزشهای اخلاقی ریشه دار در سنت یهودی مسیحی است. جامعه مدرن آزادی جنسی را می پذیرد. تساهل و تسامح این جوامع را می توان در یک کلمه خلاصه کنیم: Free love و منظور عشق و عشق بازی بدون مراعات آئین مذهب و ازدواج است و این شاید بازگشتی به حدود 2000 سال پیش باشد. همان دوره رم و یونان باستان که از مولفه های فرهنگی مغرب زمین هستند. در آن ازمنه قوانین اخلاقی و جنسی دیگری حاکم بود. الهه های خاصی از عشق وجود داشتند مثل Eros در یونان و Cupid در رم که مبدا Valentine امروزی است. در افسانه های یونان این خدایان اغوا می شدند، عاشق می شدند، منحرف می شدند و حتی توسط یکدیگر مورد تجاوز قرار می گرفتند. قدرت مذهبی که در دست کلیسای پروتستان و ارتودکس و کاتولیک اروپا بود توسط انقلاب فرانسه در سال 1798 به طور بنیادین تحلیل رفت. انقلاب صنعتی در قرن 19 و رشد علم، تکنولوژی، داروسازی و مراقبت های بهداشتی موجب تولید وسایل پیشگیری از بارداری بهتر و مفید تر می شد .پیشرفت در تولید لاستیک طراحی و عرضه کاندوم (Candom) را با قیمت بسیار کم و پیشرفت در ایمنی شناسی سقط جنین را ممکن ساخت. پیشرفت در شیمی ، داروشناسی و دانش بیولوژی و فیزیو لوژی موجب کشف داروهای دهانی و Viagra شد. خرید داروهای تقویت کننده قوای جنسی و Sex toy ها دیگر امری طبیعی محسوب می گشت. در این ایام طلاق هم قانونی اعلام گشته بود. همه این پیشرفت ها در کنار ارتقاء سطح سواد در دنیا و کاهش سختگیری دینی اتفاق افتاد. اختراعات و کشفیات در حوزه عکاسی و فیلم برداری, تکمیل دوربین ها جهت ضبط تصاویر متحرک و ثابت و پیشرفت صنعت چاپ موجب تغییرات اساسی در پخش انبوه عکس ها و فیلم ها شد. ترقی در صنعت فیلم در هالیوود (Hollywood) با تکنیک های جدید در بازار یابی (Marketing) و تبلیغات (Advertising) و همین طور تحقیق در روانشناسی مصرف کننده ها همراه شد. دکتر زیگموند فروید رفتار انسان را در را در Libido ریشه یابی کرد . بر اساس نظریه فروید افراد دارای عقده های جنسی هستند که در مردان و زنان متفاوت است. منشا احساسات جنسی در آینده کودک سینه مادر است. فروید با ارائه این نظریه روح تازه ای به Positirism دمید و این بنیان ایدئولوژی فرهنگی و فکری صراحت جنسی عصر جدید بود. نظریات فروید درباره شخصیت انسان تحول مهمی در شناخت علمی انسان ایجاد کرد و دانش روانکاوی را پی ریزی کرد. اندیشه های فروید انسان شناسی در فرهنگ غرب را دگرگون کرد. فروید بنا به گفته خودش تحت تاثیر شوپنهاور بوده شوپنهاور نیروی درونی غالب در وجود انسان و محرک طبیعی قدرتمند او را که هیچ گونه هدف و قصد آگاهانه ای ندارد را «خواست» می نامد. این خواست در درون همه افراد وجود دارد. فراموش نباید کرد که فروید علیرغم همه نظریات مناقشه انگیز خود در اساس یک اندیشمند عقل گراست او به خرد انسان باور دارد و همه تلاش او در این راستا است که انسان از سوی عقل و کار عقلایی هدایت شود نه از سوی نیروهای تاریک و مرموز درونی بنا براین به باور فروید تلاش عقل برای تفسیر گذشته و شناخت اندرون انسان نه تنها ممکن بلکه راه نجات انسان است.

ستارگان سینما نیز از فاکتورهای مهم این انقلاب هستند. زنان و مردان به غایت خوش قیافه با دقت بسیار برای اینکه تبدیل به ستارگان سینما شوند انتخاب می شدند. همراه با فیلم های دارای صحنه های رمانتیک عشق، بوسه، در آغوش گرفتن و... با حضور این ستارگان فرهنگ تغییر شکل داد به طوری که بروز احساسات در انتظار عمومی قابل قبول تر گشت. حالت بسیار محافظه کارانه قبل از قرن 20 با محیط Erotic رو به رشد جایگزین شد و توسط صنعت سینما مخصوصاً Hollywood مردمی گشت. عریانی (Nudity) در فیلم ها در ابتدا خیلی به ندرت اتفاق می افتاد ولی با گذشت زمان بیشتر مردم در برابر عریانی جزیی مردان و نمایش سینه های بازیگران زن مدارا کردند. اختراع تلویزیون نمایش شهوترانی و معاقشه را در هر خانه ای ممکن ساخت. بعضی از بازیگران دیگر تبدیل به بت (Idol) شده
بودند. از این میان می توان به
Madana, Sophia Loren , Marilyn Monroe اشاره کرد که مقلیدشان به راه آنها ادامه می دهند. حالا دیگر یک صحنه معاقشه در هر فیلم نه تنها طبیعی است بلکه به صورت یک قاعده و اسلوب پذیرفته شده است.

در اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50، Kinsey دو بررسی و تحقیق از رفتار جنسی مدرن را منتشر کرد. در 1948 کینزی و همکارانش در پاسخ به یک تقاضا از سوی دانشجویان دختر دانشگاه ایندیانا (Indiana) برای اطلاعات بیشتر در مورد رفتار جنسی انسان کتابی با عنوان «رفتار جنسی مردان» را منتشر کردند. آنها 5 سال بعد این کار را با «کتاب رفتار جنسی» زنان ادامه دادند. این کتاب ها تحولی را در آگاهی جمعی از تمایلات جنسی و توجه عمومی به آنها را موجب گشتند. آلفرد کینزی بین سال های 48 و 53 اولین تحقیق وسیع و مستقل را در زمینه هم جنس گرایی انجام داد و نشان داد که در جامعه آمریکا حداقل 37 درصد مردان و 13 درصد زنان یکبار در عمر خویش با جنس موافق همبستر شده و به مرحله ارضای کامل رسیده اند. در آن زمان کینزی اعلام کرد که میزان هم جنس گراهای آمریکا به اندازه جمعیت سیاه پوست آن کشور است. آخرین تحقیقات نشان می دهد که در کشورهای غربی 60 درصد افراد لااقل یکبار در زندگی خود تماس هم جنس گرایانه داشته اند. البته هنوز هم مبارزاتی علیه هم جنس گرایی در جریان است. مثلاً محافظه کاران آمریکا هم جنس گرایی را گناه، بیماری و جنایت بحساب می آورند. هنوز هم بسیاری از مردان ، زنان هم جنس گرا را تهدید به تجاوز جنسی می کنند و او را به عنوان یک هرزه به حساب می آورند.

گفته می شود در آن زمان اخلاقیات عمومی بحث آزاد و صریح درباره تمایلات جنسی به عنوان یک خصوصیت انسانی را محدود ساخته بود. کتاب های کنیزی به علت مطالبی درباره کثرت فعالیت های جنسی که شامل هم جنس گرایی هم می شد مورد غضب قرار گرفت. بسیاری از مردم گمان می کردند تحقیق در رفتار جنسی بنیان خانواده را تضعیف می کند. به هر حال این کتاب ها زمینه ای برای تحقیق Johnson و Master شد تحقیق که (Human Sexual Response) نامیده می شد در 1966 طبیعت و میدان اعمال جنسی جوانان آمریکا را روشن ساخت. این زوج در آمریکا کلینکی تاسیس کردند و با روش های رفتاری شروع به درمان این اختلالات کردند در این شیوه هر دو شخص باید حضور داشته باشند. و این باعث تحولی در درمان اختلالات شد و هنوز هم استفاده می شود. این روش غیر دارویی است.

در ایالات متحده بین سالهای 59 تا 66 ممنوعیت سه کتاب با محتوای Erotic به چالش کشیده شد و سپس از بین رفت. قبل از این تاریخ یکسری آئین نامه های جسته گریخته حاکم بود که مشخص می کرد چه چیزی می تواند منتشر شود و چه چیزی نمی تواند منتشر شود. به عنوان مثال طبق این قوانین از ورود و انتشار Ulysses شاهکار جیمز جویس (James Joyce) در کشور آمریکا جلوگیری به عمل می آمد. در سال 1959، Grave Press یک نسخه سانسور نشده Lady chatterly اثر D . H . Lawrence را منتشر کرد. اداره پست آمریکا نسخه هایی که توسط پست ارسال می شد را ضبط کرد. Charles Rembar از رئیس پست New York شکایت کرد و برنده دادگاه شد. در 1965 Tom Lehrer از جذابیت سکسی رمان در سروده هجوش با عنوان Smut تجلیل کرد:

Who needs a hobby like tennis or philately
I’ve got a hobby : Reading lady chatterely


رمان
Hanry Miller با عنوان Tropic of Cancer هم دارای قطعه ای با صراحت گویی جنسی بود که به همین سبب در ایالات متحده قابل انتشار نبود ولی در پاریس توسط Obelish press چاپ شد و نسخه هایی از آن به ایالات متحده وارد شد. در 1961 Grave Press یک نسخه از آن را چاپ کرد و پس از آن دعاوی حقوقی بسیاری برای فروشندگان آن بر پا شد. در نهایت دادگاه برای مشخص کردن وقاحت و قباحت رمان به یک آزمایش که اکنون به Miller test معروف است متوسل شد. هنوز هم در ایالات متحده Pornagraphy در صورتی قانونی است که شروط تست میلی را رعایت کند هر چند که هرگز این کار صورت نمی گیرد. تست میلر شامل سه شرط است که یک اثر هیچ کدام از شروط را نباید نقض کند.

شروط به شرح زیرند:

1 – آیا یک شخص معمولی که استانداردهای عمومی جامعه را به کار می بندد اثر را (منظور کل اثر می باشد) مربوط به علایق شهوانی می داند.
2 – آیا اثر تماس جنسی را به روش آشکارا اهانت آمیز و رنجاننده توصیف وتصویر می کند.
3 – آیا اثر به کل فاقد ارزش هنری، سیاسی، ادبی یا علمی است. این شرط سوم به
Slaps Test معروف است.

البته واضح است که این تست بسیار نادقیق است و در حقیقت به طور نسبی هیچ اثری شروط آن را نقض نمی کند. در سال 1965،

Putnam رمانی از John Cleland را با نام Fanny Hill چاپ و منتشر کرد. با توجه به رای دادگاه Charles Rembar او هم برنده دادگاه شد. دادگاه در رای خود تصریح کرد سکس یک نیروی محرکه قوی و معما گونه در زندگی انسان است و بیان آن در ادبیات توسط First Amendment مورد حمایت قرار می گیرد.

First Amendment قانونی است که به موجب آن شهروندان دارای حق آزادی دین، آزادی بیان، آزادی اجتماعات، آزادی مطبوعات و دادخواست از دولت هستند. در رای دادگاه به صورت ضمنی بیان شده بود که یک قطعه از اثر حتی اگر موجب انحراف و فساد بعضی افراد شود تا وقتی که در اجتماع اثر گذار نباشد وقاحت آمیز نیست. با توجه به این رای سال 1969 توسط Rembar «سال پایان وقاحت » نام گرفت بعد از رای دادگاهFanny Hill آثاری غیر داستانی شروع به ظهور کردند. Helen Gurley Brown کتاب هایی منتشر کرد که حتی تیتر آنها هم در یک دهه قبل تر قابل تصور نبود. در 1969 joan Garrity کتابی جهت تمرین دادن زبان در حین رابطه جنسی منتشر کرد. و این روند به همین ترتیب در سالهای بعد ادامه یافت. کتاب های قدیمی تر مثل «آنچه هر دختری باید بداند» و «راهنمای ازدواج» که سابقاً ممنوع بودند هم انتشار یافتند. این کتب که اکثراً آموزشی بودند در کتابفروشی ها برای عموم در دسترس بودند و نقش قابل تاملی در انقلاب جنسی داشتند.

در طول دهه 50 یک خواننده و هنرمند نوعی سریع از رقص و اجرای موسیقی را معرفی کرد که آمیخته با حرکات جنسی بود. او Elvis Presley نام داشت که به سبب این حرکات او را Elvis the Pelvis لقب داده بودند. میلیون ها زن جوان طرفدار (Fan) او بودند و او در حقیقت بت (Idol) انها محسوب می شد . او را به عنوان یکی از فاکتورهای اولیه نافرمانی و طغیان جوانان در دهه های 50 و 60 می دانند .

با توسعه و گسترش آنتی بیوتیک ها در دهه 40 بسیاری بیماری های مقاربتی (STD ) مثل سفیلس (Syphilis) علاج پذیر گشتند. 20 سال بعد قرص ضد بارداری عرضه شد. البته ابتدا برای زنان متاهل و به سرعت پس از آن برای زنان مجرد. با از بین رفتن خط بیماری و بارداری ( که تا قبل از قرن 20 عملی به شدت خطرناک بود) بسیاری از قیود سنتی در رفتار جنسی فلسفه وجودی خود را از دست داد. متدهای جدید پیشگیری به زنان و مردان اجازه می داد تا تولید مثل خود را تحت کنترل درآورند. کاندوم، IUD و قرص های ضد بارداری با قیمت های نازل در دسترس همگان قرار گرفت.

اولین باشگاه Nudist ها در حوالی هامبورگ در سال 1903 گشایش یافت کهPark Freilicht نام داشت و بعد از به قدرت رسیدن هیتلر توسط نازی ها توقیف شد. در آمریکا اولین باشگاه Nudist در سال 1930 و در کانادا در سال 1939 افتتاح شد. هنوز جنش های قومی Nudist در آلمان با عنوان Fkk فعالند.

مجلات عریانی اعمال جنسی را تصویر می کردند و بعضی با دقت و مهارت زیادی این عمل را انجام می دادند مثلPlay bay که نشریه ای مورد پسند و احترام بود و چهره های شناخته شده در آن با احساس امنیت عقاید شان را ابراز می کردند.

از نقش جنبش Feminist هم نباید چشم پوشی کرد. این جنبش دارای سه مرحله مهم بوده است. امواج سه گانه آن به این ترتیب است.
1 – موج اول یا موج قدیم به دنبال پیشرفت های قانونی و رهایی بخش برای زنان بود و هویت سیاسی نوینی برای آنها به ارمغان آورد. موج اول حول محورهایی چون کار خانگی, وضعیت حقوقی زنان و تصویب قوانین می چرخد و به تبعیض ها شدیداً معترض است.

2 – موج دوم که به صورت ریشه ای با موج اول تفاوت داشت. این موج به احساسات جنسی، عواطف و همه حوزه هایی که شخصی و یا خانودگی تلقی می شد می پرداخت. این موج با مبارزه علیه خشونت جنسی و خانگی و با ایجاد پیوند میان مسائل تولید و امور شخصی و سیاسی تفکر سیاسی معاصر را نیز دگرگون کرد.

3 – موج سوم که در حال حاضر در جریان است علاوه بر پرداختن به امور زنان به مسایل و نابرابری های نژادی و اقتصادی و انسانی هم می پردازند و آزادی انسان و برابری بشر را خواستار است.

به هر حال بعد از انقلاب جنسی دنیای غرب دچار دگرگونی هایی شد. این دگرگونی ها عمدتاً به عنوان تغییرات مثبت و سازنده ارزیابی می گردند. این تحولات یا باعث فرو ریختن بسیاری از تابوها و مذهبی شد یا با فروریختن انها همراه شد. در اغلب کشورهای غربی مقاربت جنسی قبل از ازدواج به طور گسترده ای مورد پذیرش قرار گرفته و در صوررت بروز حاملگی سقط جنین به سادگی امکان پذیر است. زنان و مردانی که بدون پیوند زناشویی با یکدیگر زندگی می کنند بسیار زیاد است و برای این زوجها Palimony که معادل Alimony برای زوجهای قانونی است مقرر گشته است آموزش مهارت های جنسی و روشهای پیشگیری از بارداری و بیماری های مقاربتی (STD) به برنامه آموزشی مدارس افزوده شد و وسایل پیشگیری و همچنین Sex toy بطور گسترده در اختیار عموم گذاشته شد. از سال 1973 هم جنس گرایی از گروه اختلالات روان پزشکی حذف شد و در حال حاضر در هیچ نقطه ای از دنیا بیماری محسوب نمی شود. رابطه جنسی بین هم جنسان که در دوران حکمرانی کلیسا اکیداً ممنوع بود دیگر ننگین محسوب نمی شد و زنان و مردان هم جنس گرا دارای حقوقی مانند دیگر افراد هستند. حتی در بعضی کشورها ازدواج هم جنس گرایان با هم امری قانونی است. مکانهای بسیاری جهت ارضای جنسی افراد با سلایق و ترجیحات جنسی مختلف وجود دارد. امار طلاق، Aids و فحشا رو به رشد است و حتی جهت گیری های سیاستمداران درباره این مسائل بر محبوبیت آنها تاثیر بسیار زیادی دارد.

تحریک ناسیونالیست مذهبی


میهن پرستی (Patriotism)، ناسیونالیسم (Nationalism) و نژاد پرستی (Racism) مفاهیمی هستند که ارتباط بسیار نزدیکی با هم دارند ولی هر سه بر یک چیز اصرار و تاکید دارند: برتری

از میان این سه میهن پرستی دارای بار منفی کمتریست و حتی از سوی بسیاری از افرد یک خصیصه اخلاقی مثبت و قابل احترام محسوب می شود. میهن پرستی شایع ترین نوع برتری جویی در جهان سیاست است چرا که در اکثریت غریب به اتفاق قوانین اساسی کشورها با این نکته مواجه می شویم که فقط افراد همان ملت شایسته اداره و تعیین تکلیف آن هستند. ولی به همین اندازه نیز بر صلح و برابری بشر تاکید دارد.
ناسیونالیسم و نژاد پرستی اما حکومت و اداره و برتری جهانی را تنها مختص و محدود به یک اقلیت با نقاط اشتراکی چون رنگ پوست، دین، زبان یا منطقه جغرافیایی می داند. در حقیقت هر یک از این اشتراکات هر گاه با یک گذشته تاریخی، اجماع و اراده قوی و رهبری همراه شود باعث بوجود آمدن یک ملت می شود. مثلاً صیهونیست ها دارای دین و گذشته تاریخی مشترک هستند، نازی ها دارای نژاد و کردها دارای زبان مشترک هستند. نکته منفی در این است که معمولاً این گرایشات بر حقوق بشر و اصول دموکراسی غلبه می کنند و باعث کوچک شمرده شدن و نادیده گرفتن آنها می شوند .

ابتدایی ترین نژاد پرستی در یهودیت و در کتب مقدس یهودیان دیده شده است و بعد از آن در یونان و رم و دیگر مناطق دنیا هم ظهور کرد. قرن 19 و 20 دوران اوج این گرایش هاست. در طول این مدت شاهد بوجود آمدن تعداد زیادی از دولت ها و کشورهای جدید، تمایلات جدایی طلبانه و متاسفانه افراطی گری بوده ایم. البته بعد از جنگ جهانی دوم با شروع به کار UN و اتحادیه اروپا- البته این یکی سازد کار دو گانه ای دارد- و جهانی سازی (Globalization) حرکات افراطی حداقل در چارچوب دولتی آن به کمترین میزان ممکن رسید و حتی تلاشهایی در جهت مبارزه با آن شروع شد.

ناسیونالیست دارای فرم و انواع مختلف و متنوعی است که در اینجا فقط اشاره به نام آنها اکتفا می کنیم. نام این ناسیونالیست ها تا حدود زیادی معرف و نمایانگر خصوصیات آنها می باشد و نیاز به توضیح اضافی ندارد.
ناسیونالیسم تمدنی (Civic یا Civil )، ناسیونالیسم قومی (Ethnic)، ناسیونالیسم فرهنگی (Cultual) ناسیونالیسم دینی (Religious)
سوال آغازین هر نوع ناسیونالیستی این است که چه افرادی به یک ملت تعلق دارند و چه افرادی به آن متعلق نیستند. آپارتاید و تبعیض با همین سوال متولد می شود. این سوال ریشه بسیاری از جنایات و احتمالاً بزرگترین کشتارها در دنیا بوده و به فجایعی مثل کشتار یهودی ها بدست Nazi ها منجر گشته.

ناسیونالیسم هنگام وقوع جنگ ها و حوادث ملی – نه صرفاً مخرب و ویرانگر، مثلاً پیروزی در مسابقات ورزشی – شدت و مقبولیت بیشتری می یابد.

اینطور به نظر می رسد که در میان ادیان اسلام بیشترین مخالفت را با ناسیونالیسم دارد. ناسیونالیسم در هر شکلی از آن در اسلام مذموم شمرده می شود ولی در متون این دین هم به واژه ای بر می خوریم که نشان از نوعی ناسیونالیسم دینی دارد: امت اسلامی

برخی با تفاوت قایل شدن بین «امت اسلامی»و «امت اسلام» سعی در توجیه و رد شبه دارند که فقط بازی با لغات و بستن چشمها بر روی واقعیات است.

خلفا، امرا، امامان و رهبران اسلام از آغاز پیدایش آن تا پایان دوره عباسیان اغلب عرب بودند و این خود باعث بوجود آمدن نوعی دیگر از نژاد پرستی در جهان اسلام شد. اعراب نه تنها به ممالک عرب حمله و یورش می بردند بلکه باعث تغییرات جدی در نژاد، فرهنگ و زبان آنها می شدند. از نمونه های آن می توان به مصر و الجزایر اشاره کرد. بسیاری از این رهبران به صراحت مخالفت خود را با بعضی از اقوام و نژاد ها ابراز کرده اند. از آن جمله حسین بن علی امام سوم شیعیان ایرانیان را دشمن اصلی اعراب خوانده و اعراب را از تساهل و تسامح در برابر آنان بر حذر می داشت.

در جهان اسلام نمونه های ناسیونالیست و نژاد پرست و همچنین افرادی که دست به کشتار و پاکسازی قومی زده اند کم نبوده و نیستند. مثال هایی از آن کشتار یهودیان به دست علی بن ابیطالب و نمونه های جدید ترش کشتار ارامنه به دست امپراطوری عثمانی در سال 1915 هستند. در این بین از افرادی مثل جمال عبدالناصر, قذافی و آتاتورک هم می توان نام برد.

Pan – Arabism و اتحادیه عرب هم از جمله ناسیونالیست های معاصر می باشند. و اگر بخواهیم کمی سختگیرانه برخورد کنیم می توانیم کنفرانس کشورهای اسلامی را هم ناسیونالیستی بدانیم.

رژیم جمهوری اسلامی از ناسیونالیسم به طرق مختلفی برای جهت دهی به افکار عمومی و ثابت کردن پایه های قدرت بهره می برد. دکترین این نظام که توسط آیت الله خمینی ارایه شد مبتنی بر اسلام گرایی – ناسیونالیسم مذهبی – و یهودی ستیزی – پاکسازی قومی- است و فاقد هر گونه ملی گرایی ایرانی می باشد و این در حکم آیت الله خمینی که عدم تغییر در احکام و موازین اسلامی را از جمهوریت و خصوصاً ملیت گرایی اولی تر می داند کاملاً مشهود و واضح است. این ترکیب منجر به تولید عرب گرایی در جمهوری اسلامی شده است.

فعالیت و تبلیغات این نظام در دو جبهه دارای انسجام و قدرت بیشتری می باشد.

1) آموزش و پرورش

2) رسانه ها

جبهه دیگری که دارای فعالیت غیر رسمی می باشد ولی تاثیر گذاری آن کمتر از موارد بالا نیست مبلغین هستند.
در زیر نمونه هایی از این تبلیغات و فعالیت ها را به صورت اجمالی بررسی و مرور می کنیم .

آموزش و پرورش
آموزش رسمی مبانی فکری جمهوری اسلامی و ناسیونالیست مذهبی در مدارس ایران از سن 8-7 سالگی آغاز می شود و تا زمان فارغ التحصیل شدن از مدرسه و حتی بعد از آن در دوران دانشجویی افراد ادامه می یابد. دو درس قرآن و تعالیم اسلامی بخش جدایی نشدنی برنامه درسی کل کشور است که دانش آموزان از ابتدا مجبور به گذراندن این دروس هستند. هر چند آموزش قرآن در خانواده های ایرانی از سنین پائین تر و از زمان آغاز به تکلم فرزندان آغاز می شود. درس تعالیم اسلامی وظیفه آموزش مبانی فکری و قسمتی از تاریخ مذهب شیعه دوازده امامی را بر عهده دارد. در بسیاری از مدارس نماز خواندن، روزه گرفتن و حفظ قرآن و احادیث شیعه اجباری است و در صورت تخطی مجازات های سنگینی در نظر گرفته شده است . این آموزش ها و برنامه های درسی در شکل دهی و تقویت ناسیونالیسم مذهبی تاثیر طولانی مدت و قدرتمندی دارند.

اگر از آموزش های مذهبی معلمان در کلاسها ی ریاضی، فیزیک و... چشم پوشی کنیم دروس دیگر هم بشدت تحت تاثیر ایدئولوژی شیعی و جمهوری اسلامی هستند.

دروس تاریخ، ادبیات فارسی و اجتماعی نیز در تولید و تقویت حس ناسیونالیست ملی به صورت حداقلی و ناسیونالیست مذهبی به صورت حداکثری نقش محوری دارند حتی درس زبان خارجی و انگلیسی هم با این جمله آیت الله خمینی آغاز می شود که ما زبان های غربی را برای اشاعه اسلام به تمام نقاط جهان می آموزیم.
زبان مشترک یکی از ابتدایی ترین پیش نیاز های ناسیونالیسم است. بعضی تئوریسین ها اعتقاد دارند که با اهمیت یافتن زبان در قرن 19 بود که ناسیونالیسم رشد کرد. در حقیقت زبان به عنوان یک عامل متحد کننده مطرح شد این امر در ترکیب با اسلام گرایی، شیعی گرایی، و عرب گرایی جمهوری اسلامی باعث افزوده شدن درسی با عنوان «زبان عربی» به برنامه تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان شد. این آموزش از سن 12 سالگی شروع می شود و تا سالهای دانشگاه ادامه می یابد.

رسانه های جمعی و تلویزیون:

رهبران و رسانه های کشور با استفاده مکرر از واژه های با مایه های مذهبی ترم ها و کلیشه هایی را به مکالمات روزمره مردم وارد کرده اند و از این طریق موفق به تحریک ناسیونالیسم مذهبی- ملی شده اند. اصطلاحاتی چون دفاع مقدس ، شهید، رژیم اشغالگر قدس، امام و ... تعداد این اصطلاحات کلیشه شده به قدری زیاد است که می توان برای آنها یک لغت نامه تهیه کرد .

کشته شدگان در جنگ بر علیه متجاوز و اشغالگر، آزادی خواهان و قربانیان ملی و مذهبی در نزد اقوام مختلف مخصوصاً ایرانیان دارای ارج و منزلت خاصی هستند. همه آرش کمانگیر، حسین بن علی و ابو مسلم خراسانی را می شناسند و این افراد مورد احترام همگان هستند.

جمهوری اسلامی با شهید خواندن افراد کشته شده در انقلاب 57 و در جنگ با عراق – همان دفاع مقدس – با یک تیر چند نشان زده است. ورود پیکر مطهر شهدای دفاع مقدس زمان وقوع بحران ها باعث دستکاری در عواطف سیاسی ایرانیان می شود . اگر تصاویر شهدا را با تصاویر رهبر قبلی و رهبر کنونی ترکیب کنیم و اشعار مذهبی را هم به آن بیافزاییم نتیجه کاملاً واضح است: کاریزما

در اخبار تلویزیون جمهوری اسلامی هیچ برنامه ای نیست که با «سلام و صلوات بر محمد و آل محمد» شروع نشود و با این ورد گونه هر آنچه پس از آن به شنونده و بیننده خورانده شود همانند متون مذهبی شک ناپذیر و مطلقاً صحیح تلقی خواهد شد.

مبلغین نیز همانطور که گفتیم نقشی پر رنگ در تقویت ناسیونالیسم مذهبی دارند. آئین مذهبی مخصوصاً عاشورا و تاسوعا، شب های موسوم به قدر و مجروح شدن امام اول شیعیان و ماه رمضان زمانهایی از سال است که تبلیغات در همه ابعادش شدت می گیرد و ناسیونالیسم مذهبی به پیک خود می رسد. مبلغ ها، نوحه خوانان و روضه خوانان با دقت زیادی گزینش می شوند و به تمام کشور فرستاده می شوند تا اسلام, آنگونه که جمهوری اسلامی اجرا می کند را تنها حامی مردم معرفی کنند. اهمیت این افراد و با این سخن آیت الله خمینی که: « ما هر چه داریم از محرم و صفر داریم» نمایان تر می شود.

از میان اعیاد ملی تنها عید نوروز از سوی دولت به رسمیت شناخته شده است البته آن را هم به گونه ای عربیزه کرده اند و به آن رنگ و بوی مذهبی داده اند و ایرانیان جشن باستانی خود را با یکسری جملات و ادعیه عربی شروع می کنند.

این ترفندها و تبلیغات موفقیت بسیار زیادی کسب کرده و در حال حاضر ناسیونالیست مذهبی ایرانیان هیچ ربطی به وجود یا عدم وجود رژیم جمهوری اسلامی ندارد ادامه این روز ممکن است منجر به نوعی بنیاد گرایی در ایران شود که اگر شدت آن به حزب الله، طالبان، .... نرسد ولی می تواند خطراتی با همان اندازه برای جامعه جهانی و حتی خود ایرانیان داشته باشد .

این بینش به مذهب، کشور و نیروی مداخله گر خارجی مستقل از دیدگاه سیاسی افراد است.

قوی ترین مدیریت عالم با کار کشته ترین کادر جامعه شناس و روانشناس و مجرب ترین پرسنل ژور نالیست و با پشتوانه مالی و امکانات و تجهیزات پیشرفته هم به راحتی و بدون تنش های خطرناک نمی تواند این تفکر و بینش را به استاندارد های جهانی برساند.

شاید فقط یکراه برای توفیق این مدیریت وجود داشته باشد:

تحریک ناسیونالیست مذهبی

چهارشنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۸۴

For Fucking Bitches ...............اداي دين به فواحش


Erotica ار لعت بوناني Eros به معني عشق مشتق مي شود و منظور از آن كارها و آثار هنري است كه روي تحريك شهواني يا توصيفات محرك جنسي تمركز دارد.

Erotic واژه مدرني است كه براي به تصوير كشيدن شهوانيات و تمايلات جنسي انسان با ديدي هنري و ارزشمند و والا بكار مي رود و از همين جا از كارهاي تجاري پورنوگرافي (pornography) جدا مي شود.

به صورت طعنه آميز تعريفي ا ز اين جدايي و تفاوت وجود دارد: Erotic" آن چيزي است كه من دوست دارم و پورنوگرافي آن چيزي است كه تو دوست داري اي منحرف ".

در حالي كه پورنوگرافي بطور عوام پسند روي شهوت‎هاي جنسي نازيبا و بدون احساسات و تصوير كردن صريح اعمال جنسي استوار است Erotic تمايل به تعريف و بيان مضامين احساسي بلند، توسعه زمان و مكان، كاراكتر و پلات و داستان يا يك تم هنري كلي دارد.

فيلم soft porn يك نوع مشابه و در حقيقت مدلي مينياتوري از Hardcore است. soft porn هنر تجاري است و بين Hardcore يا همان پورنوگرافي و Erotic قرار دارد. هر چند Erotic به عنوان يك هنر (Fine Art) ممكن است و مي‎تواند بسيار صريح باشد.

در پورنوگرافي براي نمايش رفتار جنسي انسان با هدف برانگيختن تمايلات جنسي ممكن است از هر رسانه اي استفاده شود.

با اينكه پورنوگرافي داراي ارزش هاي هنري بسيار پايين مي باشد ولي به جهت آنكه تعريف آن امري Subjective است باعث شده كه بعضي ازآثار هنري ارزشمند هم از سوي برخي پورنوگرافي خوانده شود. براي مثال مي توان به مجسمه داوود اثر ميكل آنژ اشاره كرد.

Hardcore كه به آن X-rated هم مي گويند اعضاي تناسلي و فعاليت جنسي را به طور كامل و به وضوح نمايش مي دهد در صورتي كه در soft core فقط شاهد صحنه‎هاي وسوسه انگيز هستيم.

پورنوگرافي از دوره هاي بسيار دور وجود داشته عكس ها و فيلم هاي پورنوگرافي ازآغاز اختراع اين تكنولوژي‎ها وجود داشته. دراعصار و ازمنه باستان نيز وضع به همين منوال است و در نقاشي هاي بجا مانده از دوران پارينه سنگي هم انسانهاي عريان و فعاليت جنسي آنها ديده مي شود. در شهر باستاني Pompeii در رم تصاوير و مجسمه هاي بسياري از اين نوع را مي توان ديد.

در نيمه دوم قرن بيستم پورنوگرافي درايالات متحده با مجلاتي معروف به "men's magazine" مثل playboy كه اكنون در همه جاي دنيا شناخته شده است و Modern Man رشد كرد. البته قبل از دهه 50 در دهه 20 هم مجلات Comic كه به آنها Tijuana bibles مي گفتند تصاوير پورنوگرافي داشتند.

در دهه 50 مجلات فوق الذكر زنان عريان و نيمه عريان كه گاهي در حال انجام Masturbation بودند راتصوير مي كردند هر چند اعضاي تناسلي به طور واضح نمايان نبود.

در اواخر دهه 60 اين مجلات و نشريه جديد penthouse شروع به نمايش گسترده تر كردند و در دهه 90 تصاوير lesbianism، Homosexuality ، group sex و fetish را هم منتشر كردند. صنعت پورنوگرافي حامي و نيروي محركه بسيار از تكنولوژي ها و اختراعات بوده و هست و همگام با بسياري از تكنولوژي هاي جديد حركت مي كند.

توزيع گسترده تر پورنوگرافي به قدمت صنعت چاپ است. با اختراع دوربين عكاسي عكس هاي پورنوگرافي هم ظهور گردند و در رابطه با دوربين فيلمبرداري هم همين وضعيت را مشاهده مي كنيم. Playboy اولين نشريه اي در دنيا بود كه سايت اينترنتي هم داشت.

با ظهور VCR افراد نه تنها مي توانستند در منزل خود به تماشاي فيلم‎هاي Porno بپردازند بلكه مي توانستند خودشان هم توليد كننده اين نوع فيلم ها باشند ازهمين رو با اختراع VCR صنعت فيلم Porno رشد عظيمي كرد.

فيلم هاي porno با فاصله كمي از خلق تكنولوژي سينما ظاهر شدند.فيلم هاي ابتدايي به صورت زيرزميني و براي نمايش در خانه ها در دسترس بودند. فيلم هاي porno در دههء 20 صامت بودند و در فاحشه خانه ها به نمايش در مي آمدند. تساهل و تسامح قوانين در دههء 70 در آمريكا اجازه پخش فيلم هاي X- rated در سينما مي داد. در سال 72 سه فيلم Behind the Green door ،Deep throat ، Gerard Damiano ساخته شدند.

Behind the green door اولين فيلم porno بود كه در آمريكا به صورت گسترده پخش شد اين فيلم با سرمايه 60000 دلاري ساخته شد و فروشي بيش از 25 مليون دلار داشت.

Deep throat با سرمايه 22000 دلاري ساخته شد و ماجراي زني بود كهClotoris او در دهانش قرار داشت. بنا بر اين بعد از آگاهي از اين موضوع به oral sex مي پردازد.Linda Lovelace بازيگر زن اين فيلم به عنوان اولين porn star شناخته مي شود. او بعد ها در اتو بيو گرافيش اظهار كرد كه با فشار شوهر عصبي و شيادش مجبور به بازي در اين فيلم شده و به خاطر ايفاي نقش در اين فيلم 1200 دلار دريافت كرده. اين در حالي است كهHarry Reems بازيگر مرد فيلم فقط 100 دلار بابت ايفاي نقشش دريافت كرد.

از آغاز صنعت بازي هاي كامپيوتري پورنوگرافي در اين صنعت حضور داشته است. بعضي انواع ابتدايي آن در Atari 2600 بازي Gluster's Revenge و در Nintendo بازي Bubble Bath Bobe بودند بسياري از اين بازي ها در ژاپن طراحي مي شد و در آمريكا توزيع مي گشت. يكي ديگر از اين بازي هاي معروف Leisure Suit Larry است.

با ظهور AIDS صنعتپورنوگرافي يك سيستم آزمايش HIV بنيان گذاري كرد. در اين صنعت معمولاً از وسايل پيشگيري استفاده نمي‎شود و احتمال آلودگي به بيماري هاي مقاربتي وجود دارد. اين سيستم داوطلبانه از سوي اين صنايع اعمال شد و هر ماه بازيگران تحت آزمايش HIV قرار ميگيرند و در صورت مثبت بودن نتايج آزمايش و آلودگي آنها به ويروس ايدز از هر گونه بازي در فيلم هاي porno منع مي شوند.

در آوريل 2004 يك شوك عظيم به صنايع پورنوگرافي آمريكا وارد شد. معلوم شد كه دو بازيگر در كاليفرنيا داراي HIV مثبت هستند. لازم به ذكر است كه California مركز توليد فيلم هاي porno در آمريكاست. بعد از اين حادثه اين صنايع به صورت داوطلبانه به مدت 60 روز تعطيل شدند. دو بازيگر آلوده به ايدز Darren JamesوLara Roxx بودند. 60 بازيگر ديگر نيز به صورت مستقيم يا غير مستقيم با اين افراد در تماس بودند كه حداقل دو نفر از آنها نيز آلوده شده بودند.

Lara تنها سه ماه قبل از آلودگيش به اين صنعت وارد شده بود و اكنون در سن 22 سالگي بي خانمان و شكست خورده به زندگي ادامه مي دهد. فرد ديگري كه باjames ارتباط داشت و بيماري به او هم سرايت كرد دختري 18 ساله بود كه فقط به خاطر تهيه مخارج كالج به اين كار تن داده بود.

در رابطه با ميزان درامد بازيگران اين صنعت اطلاع دقيقي در دست نيست. مردان درآمدي بين 500-250 دلار درروز دارند و زنان بين 700-500 دلار. در حالي كه شنيده ها حاكي ار درآمد 1500-1000 دلاري زنان است.

بزرگترين نام در صنعت porn امروزjenna jameson است. او متولد 1974 مي باشد و در سال 1996 سه جايزه Foxe Video Vixenو AVN Best New Starlet و XRCO starlet of the year را از آن خود كرد و تنها بازيگري است كه هر سه اين جوايز را تا به حال برده است. سرمايه او 72 مليون دلار ارزيابي شده است.

به لحاظ قانوني در بسياري كشورها فروش Soft Care در فروشگاهها قانوني است و در بعضي كشور ها در تلوزيون هم نمايش داده مي شوند. Hardcore داراي مراتب قانوني بيشتري است. ولي آن دسته از فيلم هايي كه در آنها كودك و يا حيوان وجود دارد در اغلب كشور ها ممنوع هستند. بعضي اشخاص من جمله سلمان رشدي پورنوگرافي را براي آزادي و تمدن حياتي مي دانند و با آن موافق هستند. دانمارك در سال 1966 اولين كشوري در جهان بود كه Hardcore را قانوني اعلام كرد. هلند ليبرال ترين قوانين را در زمينه porno دارد. در نروژ و سنگاپور Hardcore هنوز هم ممنوع است. در سوئد براي تماشاي فيلم هايporno حداقل سن 15 سال لازم است ولي در رابطه با مجلات قانون خاصي وجود ندارد.

در ايالات متحده آمريكا هم تا وقتي از شروط تست ميلر (Miller Test) عدول نشود پورنوگرافي قانوني است. با توجه به تحقيقي كه اخيرا صورت گرفته مشخص شد كه ژاپن در بين كشورهاي صنعتي داراي كمترين آمار جنايت جنسي است و اين تئوري ارائه شد كه گسترش و در دسترس بودن پورنوگرافي رابطه‎اي عكس با جرايم جنسي دارد. يعني هر چه پورنوگرافي در دسترس‎تر باشد جرايم جنسي كمتري به وقوع مي پيوندد.

اشخاصي كه از طريق ارائه سرويس جنسي كسب درآمد مي كنند را Sex Worker مي نامند. در آمريكا تلاشهايي در جريان است تا شغل آنها به رسميت شناخته شود. درآلمان، هلند و نيوزيلند هم اكنون اين شغل به رسميت شناخته شده‎است.