تیغ تبلیغات
Odermett وظایف تبلیغات را در چهار مورد خلاصه کرده است :
1) جلب توجه
2) ارایه بصری واضح
3) توسل به غریزه بیننده
4) ثبت آن در خاطره بیننده
در تبلیغات انتخابات ایران هیچگاه به اندازه این دوره ، تبلیغات حرفه ای و علمی نبوده اند و به نظر من در این دوره برنامه ها ، سوابق و عملکرد ها و راهکارها به مقدار قابل توجهی به حاشیه رانده شده و در عوض رقابت اصلی در حوزه تبلیغات کاندیداها ست . فعلا با دلایل آن و مقایسه ایران و دیگر کشور ها در این زمینه کاری نداریم و صرفا به اهمیت یافتن تبلیغات نسبت به دوره های پیشین تاکید داریم و اینکه به همان اندازه که این تبلیغات اهمیت بافته حداقل به همان میزان نیز حرفه ای تر گشته .
در گذشته تنها حجم تبلیغات مورد نظر بود در حالی که در این دوره علاوه بر آن به 4 وظیفه ذکر شده بالا نیز توجه می شود .البته بنا به دلایلی – که باز هم موضوع بحث نیست – از بین کاندیدا ها تنها 3 فردِ دارای بیشترین بختِ پیروزی دارای تبلیغاتی متفاوت از بقیه و از گذشته هستند : معین ، قالیباف و رفسنجانی .
Lucian Bernhard درباره آمریکایی ها می گوید : " آمریکایی ها یک تصویر و یک فکر میخواهند و متوجه یک ایده بصری خالص نمی شوند . ، آن چه که در اینجا اهمیت دارد علایق انسانی است ، نه خلاقیت هنرمند ." با مقداری تلورانس این گزاره برای ایرانی ها نیز صادق است . به همین سبب تبلیغات انتخاباتی اکثرا محدود شده به Close Up ساده با پرچمی در گوشه ای از آن یا پشت سر آن کاندیدا . البته Close Up کاندیدا به منظور تاکید و بزرگ تر جلوه دادن او در همه جا مرسوم است ، همچنین انتخاب ابعاد بزرگ یا ابعادی بدیع که جهت جلب توجه و تثبیت در ناخوآگاه افراد است . برای روشن شدن مطلب باز هم به Bernhard رجوع می کنم : " عکاسی راهی برای تصویر کردن اشیا و به وجود آوردن معانی جدید است. " این همان چیزی است که در تبلیغات ما بسیار کم و بندرت استفاده می شود . در حقیقت ما تبلیغاتی که در آنها شخص کاندیدا حضور نداشته باشد بسیار کم دیده ایم . در این دوره تنها معین ، آن هم بصورتی محدود ، در روزنامه ها از تصویر افرادی غیر از خودش در تبلیغاتش استفاده کرد . تصاویری از دانشجویان ، جوانان ، سالخوردگان و افرادی چون سعید حجاریان ، و تنها شعار او و نامش بر روی این تصاویر نوشته شده .
تلفیق عکس سیاه و سفید و عکس رنگی همیشه از افکت های عامه پسند و زیبای تبلیغات بوده که آن را در پوستر های معین و قالیباف می توان مشاهده کرد .
به لحاظ تایپوگرافی در پوستر معین از حروف دست نویس استفاده شده که اولین بار توسط Peter Knepp ارایه شد . در پوستر قالیباف ازهمان زاویه ای که عکاسی شده ( از روبرو ) برای نوشته ها نیز انتخاب شده و حروف به صورت تخت به کار رفته اند . این عمل را نخستین بار Josef Muller Brockman انجام داد. اما رفسنجانی از خط نستعلیق استفاده کرده ولی نامش را در پوستر هایش چاپ نکرده که نشان دهنده دقت طراح آن است که بیننده نیازی به درج نام او ندارد و به شهرت وی در ایران اقرار می کند و آن را مورد تاکید قرار می دهد . خط نستعلیق ، فیگور شاهانه او و نگاه دوخته شده به دوردستش در پوستر به تبیین نقش پدرگونه او ( مثلا ) می پردازد و مدلی مینیاتوریست از شخصیت واقعی او .
پرچم نیز به طرق مختلف در پوستر ها دیده می شود ، البته نه به سادگی گذشته . معین بیشتر از سه رنگ پرچم استفاده می کند وآن را به صورت مستقیم کمتر به کار می برد . رفسنجانی هم به پرچمی گرافیکی و کوچک در بالا بسنده کرده است . قالیباف نیز به همین ترتیب از یک پرچم کوچک استفاده کرده .
به طور کلی در این دوره با حرفه ای تر شدن تبلیغات سعی شده از شلوغی بیش از اندازه که در دوره های پیشین مرسوم بود اجتناب شود تا باعث گیج شدن و چرخش نگاه بیننده و عصبی کردن او جلوگیری شود ، به همین دلیل اغلب تبلیغات بسیار ساده و گویا است و سعی شده تنها از تعداد محدودی رنگ استفاده شود .